یادی از تاج اصفهانی و شاگردان
شاگردان تاج، دو - سه نسل آوازی تاریخ موسیقی ما را در بر میگیرد. ردپای مکتب اصفهان در طنین صدای علیرضا افتخاری به لحاظ توتالیته، گرمای صدا، وسعت درصدا، صافی صدا، تحریرهای خوب و پخته ... دیده می شود؛ به گونه ای که می توان این هنرمند را احیاگر و افتخار آواز اصفهان و میراث دار تجربیات استادش تاج اصفهانی دانست.
به گزارش خبرنگار موسیقی "مهر"، «سید رحیم اصفهانی» از میراثداران آواز و مکتب اصفهان در عهد ناصری بود که نسبت به خوانندگان آن زمان مانند عارف قزوینی، بخاطر بهرهگیری از مکتبی خاص، صدایی متفاوت داشت و نیز آخرین خوانندهیی بود که به تمامی رموز موسیقی قدیم احاطه و نیز دارای خلاقیت و ابتکار ویژه بود. او صدایی وسیع، توانا و تحریرهایی مشخص و شمرده داشت و هیچگاه در کاربرد کلمات زاید که معمول خوانندگان سبک تعزیه و تا حدی رایجبود، بهره نمیگرفت، بلکه تحریرهایش سنجیده بود و آواز را راحت و با طمانینه میخواند. شیوه تحویل شعر و تحریرهای مناسب و نیز وزنشناسی در آواز و تصنیف از مولفههای اصلی مکتب آوازی اصفهان بود که سید رحیم از میراثداران و احیاگران آن در عهد ناصری محسوب میشد.
در مکتب او چند خواننده پرورش یافتند که «تاج»، «ادیب خوانساری»، «حبیب شاطر حاجی» و «سید حسن طاهرزاده» از جمله معروفترین آنها هستند که البته «تاج» بیشترین تاؤیر را در میان شاگردان سید رحیم پس از وفات ایشان داشت.
«ادیب خوانساری» که بنا به ملاحظاتی با وجود تاثیرگذاری، کمتر شاگرد یا شاگرد جدی را معرفی کرد البته ظاهرا افتخاری در اواخر زندگی ادیب، از محضر او بهره گرفته است.
تاج اصفهانی اکراهی از پرورش خوانندگان نداشت!
«حبیب شاطر حاجی» که خود همدوره «سید رحیم» بود، به خاطر فالشی که روزی در محفلی برای صدایش به وجود آمد، کمی از آواز و آوازخوانی فاصله گرفت و گوشه عزلت گزید و نهایتا تاثیرگذار واقع نشد.«طاهرزاده» هم البته شاگرد مستقیم سید رحیم نبود، اما بیشترین تاثیر را از او گرفت، اما در نهایت به بیان مستقلی در موسیقی آموزی دست یافت.
اما سهم «تاج اصفهانی» به جهت تاثیرگذاری و پرورش شاگرد از تمامی شاگردان سید رحیم بیشتر بود ؛چرا که هم حق مکتب اصفهان و مکتب سید رحیم را در فرآیند ضبط صفحه، نوار و رادیو به جا آورد .وی از معدود خوانندگانی بود که پس از افتتاح رادیو با آن دستگاه همکاری کرد و هم به پرورش حداقل یکی دو نسل موسیقی آوازی پرداخت؛ البته تاج اصفهانی تنها آوازخوانی از عهد ناصری تا زمان حاضر بود که هیچ اکراهی از پرورش و آموزش خوانندگان نداشت. او تا آخر عمر خود قریب به دوسه نسل موسیقی آوازی را پروراند و در هر فردی که خرده استعدادی از موسیقی و آواز میدید با ممارست و سعهصدر به پرورش آن استعداد همت میگمارد. در هر فردی یک دانگ صدا هم میدید از پرورش او سر باز نمیزد. با این اوصاف پس از عهد ناصری شاید تاثیرگذارترین خواننده «تاج اصفهانی» باشد. تاج از نظر تنوع تحریر، واضح خواندن شعر، شناختن و اجرای گوشههای ردیف موسیقی ایرانی، انتخاب گوشه مناسب برای اشعار و مصراع، بویژه مناسبخوانی، اجرای ضربیهای مناسب در هر آواز، ممتاز بود.
قطعاتی که «تاج اصفهانی» خوانده است، چه در صفحه و چه در نوار از نمونههای اصیل آواز ایرانی به شمار میآید. او دارای قدرت صدا و تداوم کافی نفس برای پشتیبانی تمهیدات آوازی بود و هم در آواز و هم در اجرای تصنیف مهارت کافی داشت. «تاج» تصنیف خوانی را مانند قدما کوچک و سبک تلقی نمیکرد، بلکه آن را تکمیلکننده و ادامهدهنده آواز قلمداد میکرد و هیچگاه از خواندن تصنیف اکراه نمیورزید. البته تصنیفهای او بسیار با وسواس و اهتمام خاصی هم انتخاب میشد.
تاج در تلفیق شعر و موسیقی صاحب سلیقه بود و همواره بر این نکته تاکید میورزید که «اول شعر را باید تحویل داد، بعد آن را تحریر داد»، تحویل دادن شعر در مکتب اصفهان به این معنا بود که شعر را باید با حالات مناسب خواند و خواننده نباید روی مصوتهای وسط مصرع تحریر بدهد. طاهرزاده که خود از درس آموختگان مکتب اصفهان بود، میگفت: «شعر را بخاطر آهنگ خراب نکنید. خواننده نباید وسط کلمه یا وسط یک بیت تحریر بدهد
شاگردان تاج دو،سه نسل آوازی تاریخ موسیقی ما را در بر میگیرد که به هرحال تاثیر مستقیم یا غیرمستقیم از او گرفتهاند . «شاه زیدی» یکی از شاگردان نزدیک و همنفس روزان و شبان مرحوم تاج بود که البته پس از وفات تاج به غیر از عرضه دو اثر، شرکت در محافل خصوصی آواز و برگزاری کلاس موسیقی چندان تاثیری در احیای مکتب استادش نداشت. او متعلق به نسل دوم شاگردان تاج محسوب میشد. با وجود بهرهمندی از ویژگیهای مکتب اصفهان در صدای «شاه زیدی» دولتی مستعجل ماند.
اما یکی از آخرین شاگردان نسل سوم مکتب تاج، «علیرضا افتخاری» بود که تا حدودی توانست احیاگر مکتب آوازی
اصفهان و استادش تاج اصفهانی باشد.وی از اواخر دهه 50 و اوایل دهه 60 کار خود را با اجرای آوازهای اصیل آغاز کرد که «آتش دل» به یاد استادش تاج با آهنگسازی «حسین برازنده» عرضه شد. او در این اثر بسیار قدرتمند، پخته و بیش از حد انتظار وارد شد، گویی نیم قرن تجربه آواز داشته است.
آثار اولیه او مانند «کاروان»، «سروسیمین»، «مهروزان»، «غریبستان» و... از جمله آثاری بودند که بخوبی ردپای مکتب اصفهان در آن دیده میشوند. توتالیته، گرمای صدا، وسعت عالی درصدا، صافی صدا، تحریرهای خوب، دلپذیر، شمرده و در عین حال متنوع، جملهبندی و آوازی مرتب، رسا، جذاب، پخته و... ویژگیهایی بودند که در کارهای نخستین او دیده میشد.علاوه براین، در بیان شعر هم بسیار دقیق از پس اجرا برمی آمد. او همچنین در این آثار مانند استادش تاج از تحریرهای دلپذیری که کلمات کمکی برای بیان جملات آوازی به شمار میروند بخوبی و بجا استفاده میکرد.
افتخاری خوانندهیی بمخوان و راست کوک است ؛ البته برای تنوعمانند طاهرزاده از مناطق ریز که از ویژگیهای دیگر آواز اصفهان استفاده می کند. صدای او قابلیتهای فراوانی برای اجرا در دستگاهها و گوشههای مختلف موسیقی ایرانی دارد. آهنگسازان و تنظیمکنندگان نامی موسیقی ما برای تنظیم صدای او در ارکسترهای مجلسی مشکلی نداشتند؛چرا که صدایش قابلیت در مناطق زیروبم و گوشهها و مقامهای گوناگون را دارد. آثار افتخاری متنوع و متعدد است و اساسا تکرار در کارهایشان راه ندارد، چراکه آثار متعدد او نشان از ذوق خلاق و تجربتاندیش او دارد. آثار پیدرپی افتخاری چندان تفاوتی با هم ندارند، چراکه او دایم دنبال تجربهها و فضاهای جدید در موسیقی است.
آثار افتخاری با نیاز زمان پیش رفته است
افتخاری البته مناسبخوانی را همواره سرلوحه کارخویش قرارداده است، یعنی آثارش متناسب با نیازها و مقتضیات زمانه عرضه میشود، به همین خاطر نیز کمتر خوانندهیی مانند او در بین تمامی اقشار جامعه بویژه قشر متوسط و او به پاییننهادینه شده است. او در اوایل دهه 60 که در تیتراژ سریال امیرکبیر )به کارگردانی، «علی حاتمی» و آهنگسازی «فریدون شهبازیان» و نی «محمد علی کیانینژاد» آوازی در درآمد ماهور با شعر «دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود» «حافظ» خواند، خوش درخشید.
اگر بخواهیم از منظر جامعه شناختی به این اثر نگاهی کوتاه کنیم، آواز افتخاری در آن اثر ماندگار و تاثیرگذار واقع شد، چراکه صدایش از جنسی متفاوت برخوردار بود و نوید جریانی نو در موسیقی ایرانی را میداد. زیرا در آن زمان، موسیقی ما بخاطر شرایط جنگ در محاق و در خلا رفته بود و اساسا به موسیقی از موضع خصمانهیی نگریسته میشد. از آن طرف خوانندگان معروف سنتی مانند «بنان»، «ادیب»، «محمودی خوانساری»، «تاج» و... دارفانی را وداع کرده بودند، «ایرج» و «گلپا» نیز کاملا به خاطر شرایط انقلابی طرد شده بودند، «شجریان» نیز به سمت موسیقی محفلی روی آورده بود و کمی هم گوشه انزوا گزیده بود و «صدیف» هم مانند همیشه کم اثر بود.
بنابراین تنها کسی که توانست پرچمدار موسیقی اصیل ایرانی در آن شرایط باشد، صدای صاف، زلال، گرم و پخته افتخاری بود. افتخاری را نباید فقط در آثار مجوز گرفتهاش از ارشاد بررسی کرد، بلکه باید آن را در نوارهای تک نسخهییاش در مجالس خصوصی بویژه در اوایل انقلاب با نوازندگان برجسته، نیز نگریست. او در محفل خصوصی که در سال 1363 در منزل مرحوم جواد آذر درحضور «محمدرضا لطفی»، «محمدعلی کیانی نژاد» و بداههنوازی استاد چیره دست تار مرحوم «بیگجهخانی» برگزار شده بود همراه با نوازندگی «بیگجهخانی» آوازی در «ماهور» و «اصفهان» خواند که بسیار به دلها نشست. افتخاری که در آن زمان کمتر از 25 سال داشت، آنچنان پرقدرت، با صلابت و مسلط خواند که مورد تحسیناساتید حاضر در آن محفل قرار گرفت.
«بیگجه خانی» که خود از نزدیک صدای بسیاری از خوانندگان را درک و با آنها همنوازی کرده بود، در آن محفل کمی درباره آواز قدما صحبت کرد و گفت: «هیچکس مانند اقبال آذر مسلط در موسیقی و آواز نبود، صدای هیچ کس به پای صدای او نمیرسد و...»؛ البته طبیعی است چون بیگجهخانی عمری را با «اقبال آذر» همنشینی، همنفسی و همنوازی کرده، کس دیگری نتواند جای او را برایش بگیرد. بیگجهخانی نکته دیگری را هم گفت: «در روزگار ما به نظر من «علیرضا افتخاری» بسیار مسلط و پرصلابت میخواند .
بیگجهخانی در آن جلسه همچنین «افتخاری» را احیاگر مکتب استادش «تاج» خواند، تا جایی که حتی منش اخلاقی او را هم مانند «تاج» تلقی کرد .کدام 25 سالهیی در آواز این چنین مورد تحسین اساتید مسلم موسیقی ما واقع شده است؟ در فحوای آواز افتخاری میراث گرانقدر موسیقی اصفهان نهفته است. همچنین «علیرضا افتخاری» با بزرگان موسیقی ایران مانند «حبیبالله بدیعی» نیز به ارایه آواز پرداخته است. این در حالی بود که استاد بدیعی هم با هر نوازنده و خوانندهیی همنوازی نمیکرد.
باز در محفل خصوصی دیگری که با استاد مسلم تار «جلیل شهناز» خوانده، آواز او یادآور قریب به نیم قرن همنوازیها و جوابهای استاد شهناز و کسایی با مرحوم تاج بوده است.افتخاری چنان مسلط از پس جوابها برآمد که با تشویق استاد شهناز مواجه شد. کارهای نخستین افتخاری مانند محافل خصوصی که با اساتید بزرگی مانند، موسوی، کسایی، شهناز، بدیعی، بیگجهخانی، کیانینژاد و... خوانده و نیز آثار معروف و منتشر شده او مانند غریبستان، مهرورزان، سر و سیمین، آتش دل، درآمد ماهور در سریال امیرکبیر( و... همه حاکی از احیای سنت مدرسی مکتب اصفهان و مرحوم تاج است.
افتخاری البته به مرور زمان تجارب جدیدتری پیدا کرد و با اشاره استاد مرحوم دادبه و با توجه به ظرفیتهای صدادهی خاص خود به سمت آواز دشتی و سبک دشتستانی روی آورد که آلبوم «ای دریغا» (در رحلت امام خمینی) و «بهاران» و نیلوفرانه در همین راستا بود.
استاد دادبه علیرغم اینکه استاد معروفی در زمره موسیقی اصیل ایران نبود، اما به واقع موسیقیشناس قدر و دارای گوش و هوش موسیقیایی قوی بود و علاوه بر اینکه در احیای دشتستانی که کمتر در آوازها و بیشتر در تعزیهها و آوازهای محلی، مورد استفاده واقع میشد، نقش برجستهیی داشت. البته استاد محمدرضا شجریان پیشتر از «علیرضا افتخاری» پی به این حافظه و گنجینه برده بود، اما سهم افتخاری در احیای این سبک بیشتر بود.
در ادامه این راه بود که صدای افتخاری تشخص و استقلال خاصی پیدا کرد. همچنان که او غیرمستقیم و با توجه به راهنماییهای شاگردان و نزدیکان «طاهرزاده» بویژه برادرزاده ظاهرزاده که خود از خوانندگان نامی موسیقی اصیل ایرانی بود توانست به مکتب طاهرزاده که متمایل به مکتب اصفهان بود، احاطه پیدا کند. بنابراین میتوان ردپای آواز «طاهرزاده» را نیز در صدای افتخاری یافت. حتی برخی از موسیقیشناسان ردپای صدای «ایرج» را در صدای او جستهاند. اما جنس صدای افتخاری جنسی متفاوت است. هم از مکتب و سبک قدما بهرهمند میشود، هم در کارهای خود خلاقیت میدهد.
گفتیم که با وجود اینکه «تاج اصفهانی» عمده فعالیتش در آواز بود، اما برخلاف قدما از خواندن تصنیف اکراه نمیورزید و تصنیف را در راستای آواز میدانست. گفتهاند که «یک خواننده یا آوازخوان خوبی است یا تصنیفخوان»، هر که به تحریر و ظرایف آوازی مسلط باشد آوازخوان و هرکه وزنشناسی خوبی داشته باشد به «تصنیف» گرایش پیدا میکند. مرحوم روحالله خالقی مینویسد: (از عهد ناصری) رسم بر این جاری بود که اشخاصی که دستگاه دان و آوازخوان کاملی بودند خواندن تصنیف را دون شان خود میدانستند، آنان که صدای ضعیفتری داشتند در خواندن تصنیف و آهنگهای ضربی علاقه بیشتری نشان میدادند و در این فن ورزیده میشدند و برای اینکه به وزن خوب آشنا شوند، ضمن خواندن تصنیف به نواختن تمبک نیز میپرداختند. مثلا رسم بود که میگفتند طاهرزاده، دستگاهدان و آوازخوان است یا آقای عبدالله دوامی، وزن شناس و تصنیفخوان.»
افتخاری و زنده کردن تصانیف قدما!
به هرحال ما دو گرایش در تاریخ آواز پس از مشروطه داشتیم و در چنین رویکردی علیرضا افتخاری، هم احاطه به آواز داشته و دارد و هم از حس وزنشناسی خوبی برخوردار است. افتخاری تسلط فراوانی بر تاریخ تصانیف دارد و همچنین از حسن لطیف تلفیق شعر با موسیقی برخوردار است. با جرات میتوان گفت که افتخاری در دو حوزه آواز و تصنیف احاطهیی بینظیر دارد که این در تاریخ موسیقی ما بیمانند است.
به هرحال افتخاری در دهه اول حیات خود گرایش به آواز داشت و از تصنیف مانند قدما برای زیبایی آواز استفاده میکرد. حتی مانند قدما ابتدا از آواز آغاز میکرد، پس از آن به خواندن تصنیف میپرداخت. بطور مثال دو اثر او مانند «مقام صبر» به آهنگسازی مشکاتیان و «راز و نیاز» به آهنگسازی حسین علیزاده به طور کامل از سبک آوازی قدما پیروی میکند. اما در ادامه از دهه 70 به بعد به واسطه نهادینه شدن آثارش در سطح جامعه، به صورت عمده فعالیت خویش را معطوف به تصنیفخوانی کرد.؛البته او مانند دیگر رقیبان بیضرورت و بیمحابا به سمت تصنیف نرفت، بلکه با توجه به شناخت ضرورتهای زمانی و با توجه به احاطهیی که به تصانیف قدیمی داشت و با توجه به حسن انتخاب آهنگسازان نامی، به سمت تصنیف گرایش پیدا کرد.
او به واقع به ما نشان داد که آواز تنها در تحریرهای بیوقفه و کلیشهیی خلاصه نمیشود بلکه موسیقی در بردارنده وجوه گوناگونی است که میتوان از آن لذت برد، هم با آن گریست و هم با آن مسرور بود. او توانست عدم اقبال مردم از موسیقی سنتی را به اقبالی پرشور بدل کند.در خاتمه باید از زنده کردن تصانیف قدما که میرفت به آرشیو تاریخ موسیقی بپیوندد توسط افتخاری یاد شود، تصانیفی که روزی روزگاری مردم ما با آن زندگی میکردند. از قضا یکی از ویژگیهای «افتخاری» پی بردن به ضرورت احیا و بازآفرینی تصانیف گذشته است.تصانیفی که عمدتا توسط خوانندگان زن خوانده شده بود و به همین خاطر میرفت از اذهان رخت بربندد، اما او با حسن سلیقه خود باعث شد، تا این تصانیف از یادها نرود.